سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

تولد پنج سالگی

سلام گلای نازم. امروز جمعه 10 خرداد بود و خونه ی ما غوغا بود. که چون الآن دیروقته و ساعت 1 بامداد از روز شنبه است و من هم حسابی خسته  ام، در فرصت بعدی از امروز براتون می نویسم. و اما چیزی که باعث شد الآن این پست رو بسازم اینه که » من هر وقت به وبلاگتون سر می زنم یه سری هم به دوستان نینی وبلاگی مون می زنم و یه جورایی وابسته شدم که از احوالاتشون با خبر شم. اولین وبلاگی که سر زدم وبلاگ ملیکا جون بود. که به پستی برخوردم با این مضمون> "تولد دو فرشته ناز کوچولو     دوقلوهای ناز خاله،تولدتون پیشاپیش مبارک عسلهای خاله الهی در کمال سلامتی و شادی 100 ساله شوید     [ شنبه 11 / 3 / 1392 ]...
12 خرداد 1392

جشن شاپرکها(از کرم ابریشم تا پروانه 4)

امروز شنبه 11 خرداد جشن شاپرک ها بود و ما پیله ها و پروانه هامون رو بردیم تا به طبیعت برگردن. (بگذریم که من ناراحت بودم و دلم نمی خواست ببرمشون ولی کلی خودم رو نگه داشتم تا این حسم رو به شما منتقل نکنم. تازه یه شاپرک رو هم نگه داشتم و چند تا پیله هم برای یادگاری برای خودمون نگه داشتم. ) پروانه های ناز و قشنگمون، زندگی کوتاه و پرباری دارین و ما از شما کلی درس گرفتیم. درس تلاش، هرچند که فرصت و مجال برای زندگی اندک باشد. درس سختکوشی، حتی با جثه ای نحیف  و .......... دنیای بودنمون کوتاه ، کوچک و فانی است. خدایا کمکمون کن که این اندک مجال را آنقدر جدی نگیریم که فرصت زندگی را از دست بدهیم و هم این اندک مجال را به اندک بودنش بر با...
12 خرداد 1392

از کرم ابریشم تا پروانه 3

و بالاخره شاپرک های زیبای ما از پیله اومدن بیرون. برای شرکت تو مسابقه باید 10 تا از پیله های درشت و سالم رو خشک می کردیم و می فرستادیم برای مسابقه. ولی ما دلمون نیومد که بعضی از شاپرک هامون رو بکشیم و امسال گذاشتیمشون پروانه بشن و برای هر کدومشون یه جشن کوچولو گرفتیم و پروانه شدنشون رو بهشون تبریک گفتیم.  اولین شاپرکمون 31 اردیبهشت از پیله خارج شد و این هم تخم های کرم ابریشم که تا سال آینده و بهار و رویش برگ های توت ما منتظر به دنیا اومدنشون می مونیم. و اما سروش و سروین من که به مامانشون کمک می کنن و برای جشن تولدشون نخود سبز پاک می کنن. الهی مامان قربونتون بره که بزرگ شدین و بهم کمک می کنین. ...
7 خرداد 1392

روز پدر

امروز سوم خرداد روز پدر بود  و هدیه ی گلهای زندگیمون به بابای خوبشون. هدیه ی سروشی به بابا و یادگاری سروین جونی البته اینها هدیه های عزیزانمون بود که خودتون و البته با کمک مربی مهد آماده کرده بودین و من هم برای هر کدومشون یک هدیه گرفتم که به بابا بدین و گلای من هم با کلی ذوق با اون دستای کوچولوتون به بابا سعید هدیه دادین و روز پدر رو بهش تبریک گفتین. و بعد از ظهر هم رفتیم باغ پرندگان که خیلی بهتون خوش گذشت و وقتی برگشتیم خونه شام  خوردیم و بلافاصله خوابیدین. آخه خیلی پیاده روی کرده بودیم و حسابی خسته بودین.  ...
3 خرداد 1392
1